- روی گر
- آنکه آلات رویین سازد صفار، آنکه ظروف فلزی را سفید کند
معنی روی گر - جستجوی لغت در جدول جو
- روی گر ((گَ))
- کسی که ظروف رویین می سازد، کسی که ظروف فلزی را صیقل داده سفید می کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سفیدگر، مسگر
مسگر، صفار، سفیدگر
اعراض کردن، پشت کردن
عمل روی گرداندن اعراض
یا روی گرداندن از کسی یا چیزی اعراض کردن از آن روی برگردانیدن پشت کردن
اعراض کننده، نافرمان سرکش مخالف یاغی
مجموعا
متوجه
بیانگر
ریاضیدان
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
باز گوینده
اسکنر
پایکوب پای باز رقاص پاکوب
آمه گر کبد کار دواتگر آمه گر
مرثیه خوان، مرثیه گوی
آنکه در روز گردش و حرکت کند، آفتاب خورشید
جلا دهنده، صیقل گر
عمل و شغل رویگر صفاری
جمعا مجموعا، چیزی بالای چیز دیگر
رو کننده توجه کننده
آنکه روغن از دانه های نباتی گیرد عصار روغنی
نوحه کننده، زاری کننده، برای مثال مویه گر گشته زهرۀ مطرب / بر جهان و جهانیان مویان (انوری - ۷۰۳)
زرد چهره، کنایه از شرمسار، شرمنده، خجل
آفتاب، خورشید
آفتاب گردان، گیاهی با برگ های درشت و ساقۀ بلند و گل های سبدی زرد رنگ که میان آن ها تخم هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن ها را تف می دهند و مغز آن را می خورند، روغن آن را نیز می گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک ها به کار می برند، گل آن همواره رو به آفتاب می گردد، روز گردان، روز گردک، آفتاب گردک، آفتاب گردش، آفتابگردان
آفتاب گردان، گیاهی با برگ های درشت و ساقۀ بلند و گل های سبدی زرد رنگ که میان آن ها تخم هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن ها را تف می دهند و مغز آن را می خورند، روغن آن را نیز می گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک ها به کار می برند، گل آن همواره رو به آفتاب می گردد، روز گردان، روز گردک، آفتاب گردک، آفتاب گردش، آفتابگردان
کسی که کارش گرفتن روغن از دانه های گیاهان است، عصار، روغنی
روشن کننده، برافروزنده، کنایه از برطرف کنندۀ ابهام، مفسر، تفسیر کننده، جلادهنده، صیقل گر، برای مثال تا تیغ آفتاب چو روشنگری مقیم / بر روی چرخ آینه کردار می رود (سیدحسن غزنوی - لغتنامه - روشنگر)
قابل پرستش معبود: گذر کردم زآب و شکر گفتم بسجده پیش یزدان گرو گر. (لبیبی) توضیح در این مورد بعضی فرهنگها بمعنی قاهر و قادر و غالب (صفات خدا) و برخی دیگر بمعنی مراد بخش نوشته اند (برهان) و صحیح نمی نماید، خدای تعالی (و آن بجای ترکیب توصیفی یزدان گرو گر یا خدای گرو گر است: فرزند تو امروز بود جاهل و عاصی فردات چه فریاد رسد پیش گرو گر ک (ناصر خسرو)